loading...

عطرمریم

قرآن،حدیث،معرفی کتاب دفاع مقدس،حجاب و عفاف و...

بازدید : 813
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 5:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عطرمریم

عطرمریم

تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده‌اش توی اتوبوس نشسته بودم. یه دختر کوچولوی ۸-۹ ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس. دختر کوچولو روسری‌اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.

خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد می‌زد با افسوس گفت: «توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟ از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس… تو گرمت نمی‌شه بچه؟».

همون موقع اتوبوس به ایستگاه رسید و ایستاد.

دختر کوچولو گرهٔ روسری‌اش رو سفت‌تر کرد و محکم و با اقتدار گفت: «چرا گرممه… ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره…».

دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت…

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 82
  • بازدید سال : 260
  • بازدید کلی : 10867
  • کدهای اختصاصی